چشمهایش

ساخت وبلاگ
دل تو سنگ به قدر شکستن من نیستتو پاره ی تنمی، پاره ی من آهن نیست.بپرس بعد تو خاموشی غریبم رااز آن چراغ، که در خانه هست و روشن نیست.دلت خوش است که من زنده زنده می سوزمولی رها شدن از عاشقی به مردن نیست.چه قدر سنگ زدند و به خود قبولاندمکه ضرب دست تو پشت سرِ فلاخن نیست.چقدر حرف برای تو دارم و هر باردر آب و تاب تماشا توان گفتن نیست.چه دردناک و غم آلود! این که می دانیبه هر دری بزنی نیمه ی تو این زن نیستمهدی فرجیموضوعات مرتبط: غزل چشمهایش...
ما را در سایت چشمهایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fasle5om بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 0:41

تو آیا مثل من بر عهد های خویش پابندی؟تو هم مثل منی با درد های خویش می خندی؟.به این لبخند ها هیچ اعتمادی نیست باور کنکه پنهان می شود یک عمر حسرت پشت لبخندی.مثال بیتی از سعدی, شبیه روزگار منو مثل شعرهای منزوی هم بی همانندی.فقط می خواستند از هرچه بوده مایه بگذارنداگر که پیشکش کردند شاعر ها سمرقندی.تمام قصه های عاشقانه مثل هم بودنددوباره باز می گردی..سر این شرط می بندی؟امید قدسی زادهموضوعات مرتبط: غزل چشمهایش...
ما را در سایت چشمهایش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fasle5om بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 0:41